Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-05-02@01:22:00 GMT

خاطرات یک مبارز سیاسی از روزهای انقلاب (۲)

تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۳۹۲۷۶

خاطرات یک مبارز سیاسی از روزهای انقلاب (۲)

«روز بیست‌ودوم بهمن‌ماه در خانه بودیم که از رادیو صدای آیت‌الله محلاتی را شنیدیم که می‌گفت این صدای انقلاب اسلامی است، در آن لحظه اشک شوق بود که بر چشمان همگی ما ظاهر شده بود، اشکی که بند هم نمی‌آمد.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، خط‌های چین‌وچروک بر صورت آنها خودنمایی می‌کند، محاسنشان سفیدرنگ شده، اما هنوز برق شوق یاری نایب امام زمان (عج) در چشمانشان بُرنده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

زمانی که پای صحبت‌های آنها می‌نشینیم از روزهای مبارزه با طاغوت به گونه‌ای سخن می‌گویند که خون هر انسان آزاده‌ای را به جوش می‌آورد و جهان را به آزادگی فرا می‌خوانند. آری از افرادی سخن می‌گوئیم که آنها را به انقلابیون و مبارزان انقلابی می‌شناسیم؛ آنهایی که روزگار خوش جوانیشان را صرف مبارزه با طاغوت و ظلم کردند و امروز سینه آنها پر از خاطرات تلخ و شیرین از روزگار پرهیاهوی ایران اسلامی است. در آستانه چهل‌وچهارمین سال پیروزی انقلاب اسلامی در دفتر خبرگزاری میزبان حاج‌اکبر تگریان شدیم تا وقایع روزهای داغ و پرشور انقلاب اسلامی را از زبان او بشنویم. آنچه در ادامه می‌خوانید بخش دوم گفت‌وگو با این مبارز قدیمی است که سابقه حضور در جبهه‌های حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس را نیز در کارنامه دارد.

اعلامیه‌هایی که از دید ساواک مخفی ماند

خانه ما در نزدیکی خانه آیت‌الله خادمی قرار داشت، برای همین از نزدیک در جریان اتفاقاتی که منجر به واقعه پنج رمضان در اصفهان شد، قرار داشتیم. من به همراه دیگر برادرانم جز تحصن‌کنندگان در خانه آیت‌الله خادمی بودیم.

شبی که ساواک به خانه ایشان حمله برد، بچه‌های انقلابی، تعداد زیادی سنگ روی پشت‌بام خانه‌هایی که در کوچه جامی قرار داشتند، چیده بودند و به حالت آماده‌باش قرار داشتند. آن شب گاز اشک‌آور زیادی زدند، ما در خانه‌مان را باز گذاشته بودیم تا بچه‌ها بتوانند از آب حوض استفاده کنند، شلنگ آبی هم از خانه تا کوچه کشیده بودیم، وسط کوچه نیز آتش روشن کرده بودیم تا بتوانیم تأثیر گاز اشک‌آور را خنثی کنیم. آن شب تیراندازی وسیعی صورت گرفت و یادم هست که شهید نم‌نبات هم در این حادثه بود که آسمانی شد. بعد از واقعه پنج رمضان برای کنترل آمدوشد حکومت نظامی در اصفهان اعلام شد.

یکی دو روز بعد از این شب بود که یکی از همسایه‌ها به مادرم خبر داد که چند نفر به این محله آمده بودند و درباره خانواده ما پرس‌وجو می‌کردند. با اطلاع یافتن از این موضوع مطمئن شدیم که ساواک خانه ما را زیر نظر قرار داده است، من تمام کتاب‌ها و اعلامیه‌هایی که در منزل داشتیم را جمع‌آوری کردم و به خانه پدر زن خودم به دلیل اینکه مأمور شهربانی بود و گمان کمتری می‌رفت که مورد حمله ساواک قرار بگیرد، منتقل کردم، البته باید این نکته را بگویم که آنها تصمیم به گشتن خانه پدرزن من هم گرفته بودند که با واکنش او و اینکه خودش از دستگاه هست و چه طور جرأت کرده‌اند که خانه او را بگردند، مواجه می‌شوند و من فردای آن روز دوباره تمام چیزهایی که به آنجا برده بودم را برگرداندم.

چند روزی از این واقعه نگذشته بود که یک شب ساواک به خانه ما حمله کرد. در آن زمان همسر من تازه وضع حمل کرده بود. مأموران ساواک بالای سر من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و سراغ کتاب و اعلامیه را از من می‌گرفتند. آنها آن شب تمام خانه ما را گشتند، اما متوجه اعلامیه‌های زیادی که درون ماشینی که در حیاط خانه پارک شده بود، قرار داشت، نشدند، تنها یکی دو اعلامیه که خواهرانم لای کتاب‌ها پنهان کرده بودند، را پیدا کردند.

کودتایی که ناکام ماند

در آن برهه زمانی ما اصلاً بر این باور نبودیم که این تظاهرات‌ها و اتفاقات منجر به انقلاب آن هم با آن سرعت شود و فکر می‌کردیم که این درگیری‌ها به علت قدرت نظامی بالای شاه تا چند سال طول بکشد. از آن جایی که به اسلحه دسترسی نداشتیم، در جلسات محرمانه مطرح شد که مبارزان باید مسلح شوند از این رو ساخت نارنجک در دستور کار قرار گرفت. به دنبال چنین تصمیمی من و برادرم مأموریت پیدا کردیم که برای خرید اسید از داروخانه‌ای که قبلاً با مسئولش هماهنگی‌های لازم شده بود، به کاشان برویم.

ساعت سه بعدازظهر بود که اسیدها را تحویل گرفتیم. هنوز از کاشان خارج نشده بودیم که صدای تیراندازی به گوشمان خورد، ماشین را در یک کوچه بن‌بستی پارک کردیم و بدون اینکه کسی متوجه شود تا سر خیابان آمدیم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده است. این ماجرا به روز بعد از عاشورای سال ۵۷ بر می‌گردد، همان روزی که نیروهای ارتش رژیم شاهنشاهی به دنبال طراحی یک کودتا و ترساندن مردم بودند. آنها به در و دیوار تیراندازی می‌کردند. در آن روز مردم به خاطر ترس مغازه‌هایشان را بسته بودند و هیچ کسی در خیابان تردد نمی‌کرد.

وقتی در جریان موضوع قرار گرفتیم، دوباره سوار ماشین شدیم تا به سرعت شهر را ترک کنیم، مسافت زیادی را طی نکرده بودیم که در بین تعدادی از نیروهای ارتشی محاصره شدیم. برادرم می‌خواست دنده عقب بگیرد که اسلحه‌ها به سمت ما گرفته شد، به محض پیاده شدن از ماشین، فرمانده سربازان بدون هیچ سوال و جوابی شروع به زدن برادرم کرد. با اعتراضی که من کردم، او را رها و به سراغ من آمد. از آن جایی که چند ماهی آموزش کاراته دیده بودم در مقابل ضربات او دفاع کردم و او زمانی که این صحنه را که دید با شدت بیشتری مرا مورد حمله قرار داد و در همین حین با اسلحه به سرم کوبید و من به روی زمین افتادم. به دلیل خونی که از سرم سرازیر شده بود، فکر کرد که من کشته شده‌ام. در همان لحظه تعدادی از مأموران ساواک با لباس شخصی در حال عبور بودند که متوجه این حادثه شدند، ماشین ما را گشته بودند و به آن سربازان گفته بودند که اجازه بدهند که برادرم حرکت کند. برادرم هنوز دور نشده بود که متوجه تکان‌های من و زنده ماندنم شد. در همان لحظه هم یکی از همسایه‌ها سر رسید و ما را به داخل خانه‌اش برد و سر من را پانسمانی کرد. با آرام شدن اوضاع به سمت اصفهان حرکت کردیم، در حالی که شیشه‌های ماشین شکسته بود.

این صدای انقلاب اسلامی است

زمانی که امام خمینی (ره) به ایران تشریف آوردند، من به همراه تعدادی از جوانان اصفهانی برای استقبال از ایشان به تهران رفته بودیم. اول قرار بود امام (ره) در دانشگاه تهران سخنرانی کنند، اما این برنامه به خاطر ازدحام جمعیت کنسل شد و ما در آن سیل خروشان جمعیت گیر افتادیم و به مراسم ایشان در بهشت زهرا نرسیدیم. با بازگشت امام (ره)، مردم قوت قلب بیشتری گرفتند و دیگر بدون هیچ ترسی به خیابان‌ها می‌آمدند و حتی زمانی که در روز بیست‌ویکم بهمن‌ماه که بختیار حکومت نظامی اعلام کرد، به فرمان امام (ره) حکومت نظامی را شکستند تا انقلاب اسلامی در آستانه پیروزی قرار بگیرد.

روز بیست‌ودوم بهمن‌ماه در خانه بودیم که از رادیو صدای آیت‌الله محلاتی را شنیدیم که می‌گفت این صدای انقلاب اسلامی است، در آن لحظه اشک شوق بود که بر چشمان همگی ما ظاهر شده بود، اشکی که بند هم نمی‌آمد.

حق برخورد با نیروهای آمریکایی را نداشتیم

صحبت‌هایی که این روزها بیشتر به گوش می‌رسد از اینکه چرا انقلاب کردید به خاطر نداشتن شناخت دوران خفقان شاهنشاهی است، دورانی که سایه استبداد و استعمار بر سر مردمان این سرزمین بود. نیروهای آمریکایی که در ایران زندگی می‌کردند خود را برتر از ایرانیان می‌دانستند و هر کاری که دوست می‌داشتند بدون هیچ بازخواستی در این کشور انجام می‌دادند.

در خاطرم هست که دو سه سال پیش از آغاز انقلاب اسلامی در زمانی که به عنوان پیمانکار ساختمان در شاهین‌شهر مشغول به کار بودم، یک بار در مسیر اصفهان به شاهین‌شهر بودیم که با مینی‌بوسی روبه‌رو شدیم که تعدادی از فرزندان آمریکایی‌ها را سوار کرده بود، آنها کاریکاتور ایرانی‌ها را کشیده و به شیشه‌های عقب این مینی‌بوس چسبانده بودند، خواستیم از این مینی‌بوس سبقت بگیریم که پلیس راه جلوی ما را گرفت و گفت: شما حق ندارید از یک ماشینی که آمریکایی‌ها را جابه‌جا می‌کند، سبقت بگیرید. این تنها یک مثال کوچکی از رفتارهایی بود که آمریکایی‌ها با ما داشتند و مردم هم حق برخورد با آنها را نداشتند.

کد خبر 639343

منبع: ایمنا

کلیدواژه: انقلاب اسلامی پیروزی انقلاب اسلامی دهه فجر مبارز سیاسی دفاع مقدس ساواک رژیم شاهنشاهی امام خمینی ره 22 بهمن ایران و تنم فجر 44 شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق انقلاب اسلامی آیت الله خانه ما

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۳۹۲۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

معلمِ متفکر

۱۲ اردیبهشت ماه، سالگرد ترور آیت‌الله مرتضی مطهری، تئوریسین جمهوری اسلامی ایران است. شخصیت متفکر، محقق، عالم، نویسنده، مدرس و دانشمند اسلام‌شناسی که به گفته رهبر انقلاب «نظام جمهوری اسلامی، بر پایه آن تفکر و برداشتی از اسلام بنا شده که آقای مطهری آن را ارائه کرده است».

به گزارش خبرگزاری ایمنا، علامه شهید مرتضی مطهری (ره) از دو جهت در روند نهضت اسلامی مردم ایران که به پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ انجامید، نقشی اساسی ایفا کرد؛ یکی از این جهت که وی در جایگاه نظریه‌پردازی و تولید فکر دینی قرار گرفت و توانست هم بسیاری از کنشگران سیاسی این نهضت را از فروغلتیدن در اندیشه‌های مارکسیستی و الحادی و التقاطی بازدارد و هم به اشکالات و شبهات نظری ساخته و پرداخته شده از سوی فعالان گفتمان مارکسیستی و التقاطی پاسخ متقن گوید؛ دیگر اینکه شهید مطهری از جهت تصمیم‌سازی سیاسی کلان و راهبردی، در مرتبه پس از امام خمینی (ره) قرار داشت؛ چراکه امام، اعتمادی وصف‌ناپذیر به وی داشت. به سبب همین منزلت تئوریک و جایگاه سیاسی، می‌باید آرا و نظریات شهید مطهری را با حساسیت و دقتی وافر مطالعه کرد و اعتنا و اتکایی درخور، نسبت به آنها روا داشت.

مطهری در عین داشتن نگاه‌های نوآورانه‌ای که از چهارچوب زمانه نیز فراتر بود، خطوط قرمز و اصول ثابتی داشت؛ به‌گونه‌ای که می‌توان گفت ایدئولوژی مطهری به هیچ قیمتی خریدنی نبود؛ در خاطرات نزدیکان شهید آمده است: «نفر دوم انقلاب و تنها کسی که استدلال‌های او را امام (ره) بدون بحث می‌پذیرفت، مرتضی مطهری بود».

مطهری نه صرفاً یک مبارز انقلابی و کنش‌گر مدنی بلکه یک نظریه‌پرداز جامع‌الکمالات و عقل و مغزِ متفکر انقلاب اسلامی بود؛ او فهمیده بود که مبارزات میدانی و عینی و عمل‌گرایانه را بسیاری می‌توانند انجام دهند، اما مواجه با افکار مارکسیستی و سکولاریستی کار هرکسی نیست؛ نظریه‌پرداز افق تاریخی خلق می‌کند و مطهری در زمانه پرتلاطم خود، تفکر دینی را از زوال و انحراف نجات داد و با سرآمدان جریانات الحادی دست به گریبان شد.

مبانی فکری و سیاسی جمهوری اسلامی مبتنی بر دیدگاه‌های اندیشمندانی همچون مطهری است؛ وی در باب مسئله اسلامیت و جمهوریت اینطور می‌گوید: «کلمه جمهوری (شکل) و اسلامی (محتوای) آن را مشخص می کند. جمهوری یعنی حکومتی که مردم حق انتخاب دارند، رئیس حکومت موقتی است و هرچند سال عوض می شود. اسلامی هم یعنی اداره حکومت با اصول و مقررات اسلامی و حرکت در مدار اصول اسلامی»؛ او حکومت اسلامی را ادامه حرکت انبیاء و اولیاء (ع) می‌داند.

استاد مطهری این اصل دموکراسی را هم که مردم باید بر حاکمان نظارت داشته باشند، می پذیرد و می گوید: «هر مقام غیر معصومی که در وضع غیر قابل انتقاد، قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام».

مطهری طرح همبستگی دین و سیاست و آگاهی سیاسی را ضرورت شرعی اعلام می کند و جدایی دین و سیاست را طرح عاملان استعمار قلمداد می‌کند. به نظر وی، اسلام هنگامی قادر است در مقابل نظام های الحادی مقاومت کند که به صورت فلسفه زندگی حکومت کند و به گوشه مساجد و معابد محدود نباشد.

گروهک فرقان که به سرکردگی اکبر گودرزی مسئولیت به شهادت رساندن استاد مطهری را به عهده گرفت، در حالی یکی از علل واهی این ترور را چنین می‌خواند: «چون در منطقۀ قلهکِ تهران، خانه خریده است (مرتضی مطهری) و با اتومبیل شخصی رفت‌وآمد می‌کند، پس با اشرافی‌گری و سرمایه‌سالاری موافق است»، که خطابه‌های این علامه شهید در بهشت زهرا (س) و دقیقاً یک ماه قبل از شهادتش، شخصیت دیگری را به ما می‌نمایاند؛ وی گفته بود: «اگر واقعاً اذعان کردیم به اینکه انقلاب ما یک انقلاب ماهیتاً اسلامی بوده، یعنی عدالت‌خواهانه بوده ولی عدالت اسلامی! آینده این انقلاب آن وقت محفوظ خواهد بود و این انقلاب آن وقت تداوم پیدا خواهد کرد که اولاً مسیر عدالت‌خواهی را برای همیشه ادامه بدهد؛ یعنی دولت‌های آینده واقعاً و عملاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند، تبعیض‌ها را واقعاً از میان ببرند؛ جامعه توحیدی به مفهوم اسلامی، جامعه بی‌طبقه به مفهوم اسلامی نه جامعه بی‌طبقه به مفهومی که دیگران می گویند (اشاره به تفکرات مارکسیستی گروهک فرقان) _که میان اینها از زمین تا آسمان تفاوت است_ ایجاد کنند، دولتِ حال و آینده برای برقراری جامعه بی طبقه اسلامی کوشش کنند و الّا اگر عدالت فراموش شود انقلاب شکست می خورد چون اصلاً ماهیت این انقلاب ماهیت عدالت‌خواهانه بوده است.

یکی دیگر از سیبل‌های حملات فکری استاد مطهری، تفکرات مارکسیستی بود؛ به‌گونه‌ای که مارکسیسم با هر حرکت سیاسی، مذهبی به شدت مخالفت می‌کرد و اساساً دین را افیون جامعه می‌پنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان مشتاق بودند تا دین را از اجتماع ریشه‌کن کنند.

مرتضی مطهری در یکی از سخنرانی‌های کوبنده خود در اوایل انقلاب اینطور می‌گوید: «اینکه مادیون و ضدمذهب‌ها می‌گویند دین تریاک جامعه است، تخدیر است، عامل رکود و توقف است، توجیه‌گر مظالم و تبعیضات است، نگهبان جهل است، افیون توده‌هاست، راست است اما درباره مذهب حاکم و مذهب شرک و مذهب تبعیض که سوار بر تاریخ بوده و دروغ است درباره مذهب راستین، مذهب توحید، مذهب محکومان و مستضعفان که همواره از صحنه زندگی و تاریخ بیرون رانده شده است».

استاد مطهری در رد تفکرات سکولاریستی نیز اینطور بیان می‌کند: «همبستگی دین و سیاست که امثال سید جمال‌الدین (اسدآبادی) مطرح می‌کردند به معنای این نبود که (حاکمان) با استبداد سیاسی به خود قداست دینی بدهند، بلکه برعکس به معنی این است که توده مسلمان دخالت در سرنوشت سیاسی خود را یک وظیفه و مسئولیت مهم دینی بشمارد. همبستگی دین و سیاست به معنی وابستگی دین به سیاست نیست بلکه به معنی وابستگی سیاست به دین است».

شهید مطهری از سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با احساس خطر نسبت به آثار مخرّب و مسموم تفاسیر التقاطی و مارکسیستی گودرزی به روشنگری در این زمینه پرداخت. حجت‌الاسلام ناطق نوری در مورد جدّیّت شهید مطهری در برخورد با انحرافات فکری اکبر گودرزی می‌گوید: اولین کتابی که از گروه فرقان به دستم رسید، جزوه تفسیر سوره فرقان بود. من این کتاب را نزد مرحوم مطهری بردم و ایشان هم به من فرمودند: «هرچه از اینها گیرتان آمد برای من بیاور.» روزی به ایشان گفتم: «حاج‌آقا شأن شما بالاتر از این حرف‌هاست که وقت‌تان را صرف لاطائلات (حرف‌های باطل) این پسرک کنید». ایشان جواب بسیار جالبی داد و فرمود: «فلانی! جوان‌هایی که این کتاب‌ها را می‌خوانند، نمی‌دانند یک بچه‌ای به نام اکبر گودرزی این را نوشته، آنها تحت تأثیر این ادبیات و تفسیرهای کذایی و پرجاذبه قرار می‌گیرند. بنابراین من باید پاسخ اینها را بدهم تا جوان‌ها از انحراف مصون بمانند. شأن روحانیّت و ما در این است که جوان‌ها را حفظ کنیم و جلوی هر چیزی را که موجب انحراف آنها می‌شود، بگیریم.»

ضاربان شهید مطهری در تماس با روزنامه‌های کثیرالانتشار خود را اعضای گروه فرقان معرفی کرده و از ترور چندین تن از شخصیت‌های سیاسی و مذهبی در آینده خبر دادند. در اطلاعیه‌ای دلایل فرقان برای ترور شهید مطهری این‌گونه بیان شده بود: «۱- همکاری با رژیم طاغوتی قبلی ۲- همکاری با رژیم ضد توحیدی فعلی و طراحی سیاست‌های دیکتاتوری آخوندیسم ۳- مفسد فی‌الارض ۴- بدعت‌گذاری در دین و جعل اصطلاح دروغین «ماتریالیسم منافق» ۵- کوشش برای بازسازی ارتش ضد ملی ۶- سکوت در برابر کشتار وحشیانه خلق مسلمان کرد، ترکمن‌صحرا و… توسط ارتش».

گروهک الحادی فرقان متفکری را به همکاری با رژیم ضد توحیدی و طراحی سیاست‌های دیکتاتوری آخوندیسم متهم می‌کردند که آن شخصیت توأمان به آزادی اندیشه‌ها و رشد اجتماعی مردم اعتقاد راسخ داشت؛ مرتضی مطهری در همین باب می‌گوید: «بسیاری از مسائل اجتماعی است که اگر سرپرست‌های اجتماع افراد بشر را هدایت و سرپرستی نکنند، گمراه می‌شوند. اگر هم بخواهند ولو با حسن نیت به بهانه اینکه مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمی‌فهمند آزادی را از آنها بگیرند به حساب اینکه مردم خودشان لیاقت ندارند، این مردم تا ابد بی‌لیاقت باقی می‌مانند.

مثلاً انتخابی می‌خواهد صورت بگیرد، حالا یا انتخاب وکیل مجلس و یا انتخاب دیگری؛ ممکن است شما که در فوق این جمعیت قرار گرفته‌اید واقعاً حسن‌نیت هم داشته باشید و واقعاً تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند، و فرض می‌کنیم واقعاً هم آن فرد شایسته‌تر است، اما اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل بکنید و بگویید شما نمی‌فهمید و باید حتماً فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند. اصلاً باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند، آنکه می‌خواهد وکیل بشود تبلیغات کند، آن کسی هم که می‌خواهد انتخاب بکند مدتی مردد باشد که او را انتخاب بکنم یا دیگری را، او فلان خوبی را دارد، دیگری فلان بدی را دارد. یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش را پی ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی در بیاید که رشد اجتماعی دارد. و الّا اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد باید به او تحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیر رشید باقی می‌ماند. رشدش به این است که آزادش بگذاریم ولو در آن آزادی ابتداً اشتباه هم بکند.»

در نهایت، بهانه‌های فرقان برای ترور شهید مطهری بدون داشتن هیچ مبنای شرعی، عقلی و قانونی و با کج‌فهمی و برداشت‌های سلیقه‌ای و خودسرانه گودرزی و همفکرانش، منجر به ریخته شدن خون پاره‌تن امام و امت اسلام شد.

کد خبر 749610

دیگر خبرها

  • دیدار تیم والیبال دانش‌آموزی با رهبر انقلاب
  • معلمِ متفکر
  • معلمان با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند
  • ببینید | خاطرات شنیدنی رهبر انقلاب از استادِ شهید مرتضی مطهری
  • ۲۰ سال از درگذشت گل آقای ایران گذشت
  • پرداختن به خاطرات مقام معظم رهبری؛ گام اول فصلنامه «ماجرا»
  • پرداختن به خاطرات مقام معظم رهبری؛ گام اول «ماجرا»
  • قدردانی از مربیان عقیدتی سیاسی
  • تجلیل از مربیان عقیدتی سیاسی
  • گام اول فصلنامه «ماجرا»، پرداختن به خاطرات و کارنامه رهبر معظم انقلاب است